نفس، دشمنترین دشمنان
در آثار معرفتی ما و معارف اسلامی ما هم این وجود دارد که نقطه مرکزی انحراف و فریب، امیال و هواهای نفسانی است؛ «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» همین موجب میشود که انسان بر سر دوراهیها که رسید، راه اشتباه را انتخاب کند. بحث، بحث انتخاب است. خود انسان انتخاب میکند و مسأله دل بردن و سلب اختیار مطرح نیست، بحث دلدادگی به دنیاست. این حرفها اشتباه است؛ چون دنیا هیچ وقت دل آدم را نمیبرد، بلکه انسان خودش دل به او میسپارد. سر دوراهی هم که رسیدیم، آنجا است که هواهای نفسانی، انتخاب من را برای تشخیص مسیر سعادت به سمت خویش سوق میدهد و این قهری است. نفس به سوی چیزهایی دعوت میکند که همسو با تمایلات نفسانی، شهوت و غضب من است. شهوت در ارتباط با مال و غضب در ارتباط با جاه و ریاست است. این خلاصه بحث ما بود.
آخرین خطبه پیغمبر اکرم(ص)
لذا مسأله دو راهی را در روایات داریم. در یک روایت داریم که انسان بر سر دوراهی که قرار میگیرد، انتخابش چه اثری خواهد داشت. این روایت یک مقدمه دارد که میخواهم ابتدا آن را بگویم. پیغمبراکرم(ص) در مدت عمرشان برای مسلمین خیلی خطبه خوانده است. آخرین خطبهای را که پیغمبر اکرم(ص) خواندند و بعد از آن هم وفات کردند، این خطبه است. این جملات برای آخرین خطبهی پیغمبر است که حضرت بعد از آن دیگر خطبه نخواند. من بخشی از آن را برایتان میخوانم.
حضرت فرمود «ألَا وَ مَنْ عَرَضَتْ لَه الدُنْیا و الآخِرَةٌ؛ کسانیکه بر سر دوراهی دنیا و آخرت قرار بگیرند» «فَاخْتَارَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَةِ لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَآمَة وَ لَیْسَتْ لَهُ حَسَنَةٌ یَتَّقِی بِهَار النَّارَ؛ و دنیا را برگزینند، در قیامت خدا را ملاقات میکنند، در حالیکه هیچ سپری از حسنات در برابر آتش جهنم ندارند. کسانی که سر دوراهی قرار میگیرند و سراغ تمایلات نفسانیشان میروند، بدانند که وقتی قیامت شود، تعبیر لقای الهی برای اشاره به قیامت است، دیگر چیزی ندارد که بخواهد با آن جلوی جهنم را بگیرد.»
«وَ مَنِ اخْتَارَ الْآخِرَةَ عَلَی الدُّنْیَا لَقِیَ اللهَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ عَنهُ رَاضٍ؛ و هر که آخرت را برگزیند، روز قیامت خدا را در حالتی ملاقات میکند که از او راضی است.» سر دوراهی که قرار گرفت، نگاه کند و ببیند که مشروع است یا نامشروع. دنیایی که در اینجا آمده است، دنیای نامشروع است. کسی که دنیای نامشروع را کنار گذاشت و سراغ قیامت رفت؛ یعنی سراغ چیزی رفت که رضایت الهی در آن است، در روز قیامت، ملاقاتش با حق در حالی است که خدا از او راضی است.
ابزارهای فریب شیطان
شیطان، چه شیطان بیرونی و چه شیطان درونی که همان قوه واهمه و متخلیه است و مسائل را برای انسان جلوه میدهد و باعث فریب میشود، ابزارهایی دارند که انسان را فریب دهند و اغوا کنند. بعضی از ابزارهای شیطان درون و بیرون را برمیشماریم؛
1. قوای درونی و بیرونی
شیطان گاهی انسان را به قوای بیرونیاش مغرور میکند، گاهی به قوای درونیاش. مثلاً به صحت مزاج یا جوانی، مغرور میشوی. این شیطان است. چنین آدمی دست به یک کارهایی میزند، که معلوم است فریب خورده است. مغرور به چیست؟ مغرور به صحت مزاج یا جوانی است. منشأ شیطان است که او را مغرور کرده و فریبش داده است. غافل از اینکه او هم آفتاب لببام است. توجه ندارد که با یک حادثهی کوچک، سلامتی و جوانیاش همه هبائاً منثورا میشود. (از بین میرود)
سلامتی، جوانی، علم و ...
ابزار فریب شیطان گاهی درونی است. مثل اینکه کسی خوشاستعداد و خوشحافظه است. غرور علمی دارد. دکتر، مهندس یا پروفسور شده است، ولی دارد به شیطان سواری میدهد و فریب حافظه و علمش را خورده است. نعوذ بالله، با یک بیماری همهاش پوچ میشود. با یک بیماری، حافظه میرود. این چیزهایی را که میگویم، شما دیدهاید. آنقدر حافظهاش را از دست داده است که دیگر نه پدر و مادرش را میشناسد، نه بچهاش را و نه هیچکس دیگر را.
شیطان راههای مختلف را امتحان میکند
این خیالات وسوسه شیطان است. همه هوای نفس است. یک وقت میگویی کسی به مال یا مقام مغرور شده است، خوب اینها خیلی برای ما چشمگیر است، اما بقیهاش هم همین است. شیطان ابزار گوناگون دارد که من چند نمونه را بهعنوان مثال گفتم. او از این راه وارد میشود، اگر نتوانست، از آن راه وارد میشود؛ آنقدر راه و ابزار دارد که خدا میداند و من و تو نمیدانیم.
2. برخی از معارف الهی
شیطان ممکن است حتی از مسیر معارف الهی تو را فریب دهد؛ یک وقت میگویی پول و ثروت است، قوای بیرونی و درونی است؛ نه! از راه معارف الهی مغرورت میکند. البته من این دو نمونه را بهعنوان شاهد آوردم که شخص نمیگوید من به قیامت اعتقاد ندارم، بلکه میگوید: قیامت هست و من هم مبدأ را قبول دارم و هم معاد را قبول دارم، اما فقط حرف میزند و در عمل، با مبدأ و معاد مخالفت میکند.
شیعه که به جهنم نمیرود!
یکی از معارف ما این است که شیعه هیچوقت به جهنم نمیرود. حالا اگر کسی بگوید من شیعه هستم و هیچ شیعهای هم به جهنم نمیرود؛ پس من به جهنم نمیروم! این صغری و کبری و یک قیاس است که یک جای آن اشکال دارد. مسلم است که کبری درست است. شیعه به جهنم نمیرود، اما بحث در صغری است که آیا من شیعه هستم؟!
شیعه کیست؟
عمربن حنظله نقل میکند: »لَیْسَ مِنْ شیعتنا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِی أعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا؛ کسی که با زبان بگوید من شیعهام، ولی در عمل با ما مخالفت نماید، شیعه ما نیست.» مثلاً کسی که با زبان میگوید من شیعه هستم، ولی وقتی رفتارش را نگاه میکنیم، میبینیم از شیعه بودن خبر نمیدهد، یعنی عملش مثل عمل ائمه نیست، شیعه نیست.
«وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأعْمَالِنَا أولَئِکَ شِیعَتَنَا؛ شیعه ما کسی است که هم لفظاً، هم قلباً و هم عملاً موافق با ما بوده و از دستورات ما اطاعت نماید.» شیعه ما کسی است که این سه موافقت را داشته باشد و در سه چیز با ما همسو باشد. شیعه ما این است. لذا یکی از دامهای شیطان که انسان را فریب میدهد و مغرور میکند، همین است که انسان با خودش میگوید: من شیعه هستم.
در قیامت شفاعت میشویم!
حالا یکی دیگر از راههای فریب شیطان که در صحبتهای عدهای هم دیده میشود، این است که اگر من از دنیا بروم، در آخرت شفاعت شامل حالم میشود. شفاعت از اصول معارف ما است که در قرآن هم آمده است. مثلاً شخص فریب خورده میگوید: شما که نمیدانی! من مورد شفاعت قرار میگیرم! اگر بپرسی چه کسی تو را مورد شفاعت قرار میدهد؟ میگوید: پیغمبر اکرم(ص) ! رحمةً للعالمین! روز قیامت او دست ما را میگیرد.
این چیزهایی که میگویم، حرف مغرورین است. آیا غیر از این هم حرفی دارند؟ باید به چنین کسی گفت که آیا احتمال نمیدهی که شیطان تو را به شفاعت مغرور کرده است؟ برای همین هم تو دیگر نه حرام سرت میشود و نه حلال. مثل یک حیوان به هر آخوری سر میکنی و هر کاری هم که میتوانی انجام میدهی، به بهانه اینکه شفاعت هست! آیا مطلب غیر این است که من میگویم؟ خودتان فکر کنید!
شفاعت برای کیست؟
فقط به یک روایت در اینجا بسنده میکنم. روایت در ذیل این آیه است که مربوط به جمیع انبیا است؛ «وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی؛ پیغمبران شفاعت نمیکنند، مگر برای کسی که خدا از او راضی باشد.» حسینبنخالد میگوید: به امام هشتم(ع)عرض کردم: «قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَیهِالسَّلامُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّه عَزَّوَجَلَّ وَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی؛ ای پسر پیغمبر! این آیه یعنی چه؟» حضرت فرمود: «قَالَ لَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی اللهُ دیِنَهُ؛ انبیا در روز قیامت جز کسی را که خدا از دینش راضی است، شفاعت نمیکنند.»
معنای «دینی که خدا از آن راضی است»
حالا من از شما سؤال میکنم که دین چیست؟ دین یک مجموعه از اعتقادات و آداب عملی است. در اعتقادات، اعتقاد به مبدأ و معاد وجود دارد؛ یعنی دیندار، کسی است که قیامت باورش آمده باشد و در عمل هم تابع دستورات دین باشد. من این روایت را به بحث خودمان متصل میکنم که اگر کسی قیامت باورش آمده است، هیچوقت فریب شیطان را نمیخورد و مغرور او نمیشود. «لمن ارتضی الله دینه» دین؛ یعنی اعتقادات که اولش مبدأ و آخرش معاد است. اعتقاد؛ یعنی باور. باید خدا باور انسان آمده باشد، معاد باور او آمده باشد و چنین کسی دیگر مغرور نمیشود.
گزیده بیانات حضرت آیتالله مجتبی تهرانی(حفظهالله)
منبع : ماهنامه آفاق مهر شماره 49