loading...
پایگاه قرآنی-فرهنگی دارالقرآن
امین جوانمرد بازدید : 1295 چهارشنبه 26 مهر 1391 نظرات (0)

http://www.aminj.nej.ir/php1/browse.php?u=Oi8vd2F6YXIuaXR2aGUuYWMuaXIvX3dhemFyL2ltYWdlcy8lRDglQUQlRDglQjYlRDglQjElRDglQUElMjAlRDklODUlRDglQUQlRDklODUlRDglQUYlMjAoJUQ4JUI1LmpwZw%3D%3D&b=13

 

 

سلام و درود بر نبى رحمت، او که در با کرامت دنيا آمد(کريما ميلاده)(1) ،واو را با کوچ دادن از دنيا گرامى داشت،(أکرمه عن دار الدّنيا )(2) و از گرفتاريها و مشکلات رهايى بخشيد ( ورغب به عن مقارنة )و کريمانه قبض روح کرد ( البلويوفقبضه إليه کريما)تا اينكه در تمام زندگاني از اول خلقت تا ابد حياتش كريمانه است حال كه چنين است؛ اي خدا اشرف درودها و برترين برکاتت رابه ساحت مقدس بنده اعظمت ورسول اكرمت اعطا نما(اللّهمّ اجعل شرائف صلواتک، و نوامى برکاتک، على محمّد عبدک و رسولک)چرا مستحق اين صلوات نباشد در حاليكه خاتم تمام انبياء ما سبق خود بود (الخاتم لما سبق)و گشاينده قلوب قفل شده (الفاتح لما انغلق)واعلان كننده پرچم حق. آن چنان دين را به حقانيت شناساند كه دليلي براي منكرين دين باقي نگذاشت (و المعلن الحقّ بالحقّ)و اوكسي بود كه دفع‏کننده و بازدانده لشگرها از جوششها و غلبه‏هاى باطل بود (و الدّافع جيشات الأباطيل)

 

اي خدا رسول رحمت خود را براي ما فرستادي در حاليكه به امر تو قيام داشت واز تخطي امر تو باز ايستاد(قائما بأمرک)وشتاب در بدست آوردن رضايت تو داشت(مستوفزا فى مرضاتک). قلب او وعاءوظرف وحي تو بود تا نهادش را مملو از معالي علومت قرار دادي (واعيا لوحيک) كه اوشعله پر نور علم و حكمت را براي براي حق طلبان روشن ساخت. (أورى قبس القابس) و چنان طريق هدايت را منور ساخت كه دگر راه را براي هر غافل ودور مانده روشن شد وحجتت را بر تمام خلق تمام نمود(أضاء الطّريق للخابط).تششع اين نور قلوب را مجذوب خود ساخت و سرود هاى حق و عقلانيت را بر دلها سرود هر چند كه قبل از آين قلوب در بلاها وگناهان فرو رفته بودندند (هديت به القلوب، بعد خوضات الفتن و الآثام)براهين ساطع واحكام را بر عقول برافراشت(و أقام بموضحات الأعلام)چراكه او خزينه علوم واسرار غير مكشوفه توست.پس مطلعي است بر اسرار مکنونه در خزانه غيب تو، و عالم است به رموز مستوره محفوظه نزد تو اي خداي علام(خازن علمک المخزون).

 

كافي است براي درك عظمت بي حد او،كه اوست امام وپرچم دار متقين(.. فهو إمام من اتّقى) وبصيرت وروشني است براي كسيكه هدايت شده (بصيرة من اهتدى) پس آن بزرگوار امام پرهيزگاران و روشنى ديده‏ى هدايت‏طلبان است. محمد (ص) نور افشان تابنده ايست که نورش مى درخشد، شهابى است که درخشندگى اش خيره کننده و آتش زنه‏ايست که برقش چشم ها را خيره مى کند. راه و روش او استقامت وميانه‏روى، طريق اورشد، سخنانش جداکننده‏ى حق و باطل و قضاوتش عدالت محض است). سراج لمع ضوؤه، و شهاب سطع نوره، و زند برق لمعه. سيرته القصد، و سنّته الرّشد، و کلامه الفصل، و حکمه العدل (آن پيامبري كه خداوند بوسيله او كينه هاي ديرينه را نابود ساخت (دفن اللّه به الضّغائن) و آتش دشمنيها را خاموش ساخت وميان برادران الفت انداخت.ذليلان را به عزت نشاندوعزيز شدگان توسط كفر را به خاك مذلت نشاندكه تمام اين ها را خداوند توسط اين پيامبر به انجام رساند(و أطفأ به الثّوائر. ألّف به إخوانا، و فرّق به أقرانا، أعزّ به الذّلّة، و أذلّ به العزّة)

 

آيا اينها حكايت ار رحمت وعظمت مبدا خلقت يعني حضرت رسول رحمت ونبي اعظم حضرت محمد ندارد..

 

خدا را شاكريم كه راهنماي مسير خودش وپرچم طريق مسقيم را براي ما به يادگار گذاشت.چنان او را محور قرار داد كه نه تقدم از او هدايت است ونه تاخر از او بلكه هم تقدم وهم تاخر از او ظلالت هست وفقط تنهاي تنها كسي هدايت يا فته است كه زير پرچم او قدم گذارد(و خلف فينا رايه الحق، من تقدمها مرق، و من تخلف عنها زهق، و من لزمها لحق)چه مقامي والاتر از محوريت هدايت وچه مقامي دني تر از محوريت باطل.

 

افتخارم اينست كه پيامبر من از برگزيده ميان تمام پيامبران(اختاره من شجرة الأنبياء)وسرچشمه ومبدا حكمت(ينابيع الحکمة)جلالت آن بزرگوار بحدي است كه دنيا را در نظرش حقير وناچيز كرد (قد حقّر الدّنيا و صغّرها) به آن اهميتي نداد وآن راهم خار شمرد(و أهون بها و هوّنها).

 

به جاست که هر که او و عترت پاکش را يار باشد و محبتشان در دل بپرواندد، منتظر رحمت خدا باشد وحق است غضب خدابر كسيكه با اين خاندان كه ركن هدايت هستند دشمني وبغض بورزد (ناصرنا ومحبنا ينتظر الرحمه وعدونا ومبغضنا ينظر السطوه)

 

ولي اي خداي هر چه در وصف رسول اسلام بگويم كم گفته ام چرا كه او بشير به رحمت تو ( بشير رحمته) وكسي است كه تو او را برگزيده اي براي گشودن حقايق(و المعتام لشرح حقائقه) و کرامت هاى نفيست را تنها براى او سوا نمودى (المختصّ بعقائل کراماته).حال كه چنين است چرا در پي ديگران باشم.كرامت آن است كه تو به رسولت داده و آنچه از ديربار به اسم عزت، كرامت در زبان دنياخواهان افتاده همه ذلت است. چون اگر اينها واقعا عزت بود هر آينه حتما به رسولت مي دادي وحال كه چنين نيست. (و لقد کان فى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله ما يدلّک على مساوى ء الدّنيا و عيوبها. إذ جاع فيها مع خاصّته، و زويت عنه زخارفها مع عظيم زلفته. فلينظر ناظر بعقله، أکرم اللّه محمّدا بذلک أم أهانه؟. فإن قال: أهانه، فقد کذب و اللّه العظيم بالإفک العظيم، و إن قال: أکرمه، فليعلم أنّ اللّه قد أهان غيره، حيث بسط الدّنيا له، و زواها عن أقرب النّاس منه. فتأسّى متأسّ بنبيّه)

 

در شگفتم پيامبري با اين شوكت چكونه بر روي زمين طعام مي خورد (ياکل على الارض) و مي نسشت مانند نشستن بنده خاك نشين (و يجلس جلسه العبد) با دست خود کفش خود را وصله مى زد، و جامه خود را با دست خود مى دوخت، و بر الاغ برهنه مى نشست، و ديگرى را پشت سر خويش سوار مى کرد، (و يخصف بيده نعله، و يرقع بيده ثوبه، و يرکب الحمار العارى، و يردف خلفه)*براستي كه اين همه فضايل با اين تواضع رابطه دارد.

 پي نوشت ها

*تمامي جملات عربي در اين متن از نهج البلاغه اقتباس شده است.

ماييم و رخ يار دل‌آرام و دگر هيچ

منبع: سايت  باشگاه انديشه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • ساعت
    ساعت فلش مذهبی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 901
  • کل نظرات : 413
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 3308
  • آی پی امروز : 85
  • آی پی دیروز : 114
  • بازدید امروز : 226
  • باردید دیروز : 462
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 1,070
  • بازدید ماه : 4,403
  • بازدید سال : 72,265
  • بازدید کلی : 5,505,861
  • آمار به روایت وبگذر